سامانسامان، تا این لحظه: 14 سال و 2 روز سن داره

پسرم سامان

ژست جدید خنده ی سامان

ژست جدید خنده ی سامان سلام سامانی می خوام امروز از خندیدن هات برات بگم. که عکس هاشم برات گذاشتم. اولا ما هر وقت از دستت عصبانی یا ناراحت می شیم به زور مجبورمون می کنی و  می گی:بیخند بیخند. ما هم از شما یاد گرفتیم که هر وقت گریه کردی مجبورت کنیم که بخندی. پسر مودبی هم شدی وقتی صدات می زنیم می گی :بله(قبلا می گفتی ام) این جا هم که می بینی موهات این شکلی شده آرایشگری مشترک من و ساسانه. جلوش رو که بلند شده بود من برات کوتاه کردم.وقتی از حموم اومدی بیرون بابا گفت : چه به سرش آوردی اونم نشست و بقیه ی موهاتو کوتاه کرد که عاقبت شدی این شکل و شمایل           ...
26 مرداد 1391

عشق به پلیس

سلام سامان مامان یه مدتیه که هیچی برات ننوشتم امشب تصمیم گرفتم کمی برات از کار های قشنگت بنویسم. اول برات بگم هر جا که می ری و اسباب بازی می بینی فقط انتخابت ماشین پلیسه. هرکس هم برات کادو میاره اون هم ماشین پلیسه. هر وقت هم که می خوایم بریم بیرون بهت می گیم بریم داد می زنی :پولیییییس  *** این ها رو نوشتم که با موضوع کمی رابطه داشته باشه. حالا شیطونی ها و چیزای دیگه. چیزای دیگه مثل در اومدن پنجمین دندون آسیابت که مبارکت باشه .که یه روز داشتی می خندیدی متوجه شدم که در اومده . هر کس که از حموم میاد بیرون می گی :عافیت (مخصوصا ساسان) هر کسی که لباس نو می پوشه می گی:مبالکه مبالک...
1 مرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم سامان می باشد